فیک شطرنجی | checkered 1
part 1
مثل همیشه داشتم به عکسامون نگاه میکردم که دیدم نامجون پیام داد...
نامجون : سلام. برای امروز میایی یه سر بریم موزه ی . . . . (اسم موزه)
ا.ت : همون جدیده؟
نامجون : اره
ا.ت : باشه
نامجون : ساعت ۵ بیا، میبینمت
[برام جای سوال بود که نگفت میام دنبالت گفت بیا ]
[بعد از نیم ساعت دوباره زنگ زد میخاست بپیچونه ولی من زبر بار نرفتم و گفتم باید بریم]
[ نزدیکای ۵ بود راه افتادم رفتم موزه، یکم داخل موزه رو گشت زدم نگاهی به تابلوها انداختم که اومد ]
#شطرنجی
#فایتینگ
#رمان_نامجون
مثل همیشه داشتم به عکسامون نگاه میکردم که دیدم نامجون پیام داد...
نامجون : سلام. برای امروز میایی یه سر بریم موزه ی . . . . (اسم موزه)
ا.ت : همون جدیده؟
نامجون : اره
ا.ت : باشه
نامجون : ساعت ۵ بیا، میبینمت
[برام جای سوال بود که نگفت میام دنبالت گفت بیا ]
[بعد از نیم ساعت دوباره زنگ زد میخاست بپیچونه ولی من زبر بار نرفتم و گفتم باید بریم]
[ نزدیکای ۵ بود راه افتادم رفتم موزه، یکم داخل موزه رو گشت زدم نگاهی به تابلوها انداختم که اومد ]
#شطرنجی
#فایتینگ
#رمان_نامجون
۲.۶k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.